معنی
سایر معانی: پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، قایم کردن یا شدن، مخفی کردن یا شدن، آبشتن، پوشاندن، (از نظر) مستور کردن، ناپدید کردن، نشان ندادن، پوست جانور (دباغی نشده یا شده)، پوست خام، پوست با پشم، وت، سختیان، تیماج، پرنداخ، کیمخت، (عامیانه) پوست انسان، (عامیانه) کتک جانانه زدن، پوست کسی را کندن، شلاق زدن، (سابقا در انگلیس) معیار مساحت زمین بین 24 تا 49 هکتار (60 تا 120 ایکر)، سخت شلاق زدن