معنی

پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، پوشیدن، مخفی نگاه داشتن، ابشتن، خود را پنهان ساختن، پنهان شدن، پوست کندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن
سایر معانی: پنهان کردن یا شدن، نهان کردن یا شدن، قایم کردن یا شدن، مخفی کردن یا شدن، آبشتن، پوشاندن، (از نظر) مستور کردن، ناپدید کردن، نشان ندادن، پوست جانور (دباغی نشده یا شده)، پوست خام، پوست با پشم، وت، سختیان، تیماج، پرنداخ، کیمخت، (عامیانه) پوست انسان، (عامیانه) کتک جانانه زدن، پوست کسی را کندن، شلاق زدن، (سابقا در انگلیس) معیار مساحت زمین بین 24 تا 49 هکتار (60 تا 120 ایکر)، سخت شلاق زدن

دیکشنری

پنهان شدن
اسم
skin, peel, hull, peeling, shell, hideپوست
leather, skin, hideچرم
hideپوست خام گاو وگوسفند وغیره
فعل
hide, conceal, occult, submerge, camouflage, submerseمخفی کردن
hide, conceal, disguise, mask, cover, dissembleپنهان کردن
hide, closet, concealنهفتن
hide, burrow, fudge, abscond, ensconceپنهان شدن
hush, hideمخفی نگاه داشتن
wear, put on, don, cover, overlay, hideپوشیدن
peel, pare, hull, rind, bark, hideپوست کندن
hideابشتن
hideخود را پنهان ساختن

ترجمه آنلاین

پنهان کردن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.