معنی

تراوش کردن، پنهان کردن، ترشح کردن
سایر معانی: تراویدن، نهان داشتن، مخفی نگهداشتن، اختفا کردن، نهفتن

دیکشنری

ترشح
فعل
hide, conceal, disguise, mask, cover, secreteپنهان کردن
secrete, spatter, discharge, plash, splash, splatterترشح کردن
bilge, ooze, exude, infiltrate, leak, secreteتراوش کردن

ترجمه آنلاین

ترشح کنند

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.