[نساجی] اثر نقاط ضعیف موجود در لیف بر استحکام آن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ریز تنظیم نهایی انجام تنظیم کوچک جداگانه ای روی قطعه پس از نصب آن در سیستم ،مانند انجام تنظیم صفر در تقویت کننده عملیاتی .
نقطه ضعف، نقطه ی حساس، نقطهی حساس greed is the achilles' heel of many rich people طمع نقطه ضعف بسیاری از پولداران است
دستکاری شده، تقلبی (در مورد خوردنی ها)، جازده، قلابی، قلب
نزدیکی، پیوستگی، وابستگی، قوم و خویش سببی سایر معانی: رابطه ی نزدیک، همبستگی، قرابت، خویشی، شباهت، مشابهت، آونجیدگی (از نظر ساختمان یا نسبت)، میل طبیعی، وجه اشتراک، جاذبه ی متقابل، علاقه ی د ...
ارزو، اشتیاق، اشتها، میل و رغبت ذاتی سایر معانی: میل شدید، ولع، رغبت [بهداشت] اشتها
هجومپذیر، قابل حمله سایر معانی: هجوم پذیر، قابل حمله
سایش، خراش، اصطکاک، مالش سایر معانی: ساییدگی، رفتگی (در اثر مالش)، همسایش، فرسایش، فرسودگی، از دست دادن کارمند (و غیره) به طور عادی (مثلا بازنشستگی و غیره) [عمران و معماری] سایش - فرسایش اصط ...
ارام، ملایم، شیرین و مطلوب، نجیب سایر معانی: میانه رو، خوش برخورد، ملایم و آرامبخش (در مقابل دردآور یا قوی یا سوزان)، خوشایند، مطبوع، بی مزه، بی بو و خاصیت، (خوراک) بدون نمک و ادویه [مهندسی ...
معناباختگی [زبانشناسی] زدوده شدن محتوای معنایی واحدی واژگانی تحت تأثیر فرایند دستوریشدگی
واژههای مصوب فرهنگستان
شکننده، ترد، بی دوام، زودشکن سایر معانی: سخت و خمش ناپذیر، (بیشتر در مورد صدا) زیر، بلند و تیز، (مجازی) آسیب پذیر، انعطاف ناپذیر، سرد و بی محبت، نوعی آب نبات ترد و آجیل دار [عمران و معماری] ...
خردل، خردل، ضعیف النفس، شکست خورده، ترسو و پست سایر معانی: نامردانه، بزدلانه، عاجزانه، زبون و ترسو، پست و بی دل و جرات، آدم بزدل یا نامرد، ادم ترسو وپست