برخورد، اجتماع، تلاقی، انجمن، مجمع، جماعت، هم ایش، اجماع، ملاقات، جماعت همراهان، میتینگ، جلسه، نشست، متلاقی سایر معانی: دیدار، گردهمایی، مجلس، (محل) تلاقی، (محل) برخورد، برخوردگاه، هم دیدارگ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جالب، حائز امیت، یاد اوردنی سایر معانی: فراموش نشدنی، به یاد ماندنی، حائز اهمیت
وسط، جمله مشترک، اجناس مختلف از درجه متوسط، وسط، متوسط، میان سایر معانی: میانه، عادی، معمولی، نسبتا، تااندازه ای، به حد متوسط، نامرغوب، درجه دو، بی تعریف، (گوشت خوک) میان شانه ها و کپل، گوشت ...
میل، علامت، مرحله برجسته، فرسخ شمار، مرحله مهمی از زندگی سایر معانی: رویداد مهم، نقطه ی عطف، (در جاده ها - ستون یا سنگی که فاصله تا شهر بعدی را برحسب مایل یا میل نشان می دهد) مایل شمار، مایل ...
سقط جنین، حادثه ناگوار، سقط جنین غیر عمدی، بینتیجگی سایر معانی: بچه انداختن (خود به خود یا به طور طبیعی - با عمدا بچه انداختن یا abortion فرق دارد)، افکانه شدگی، افکانگی، ناکامی، بدرسانی، (م ...
گذاشتن چیزی در جای عوضی
مهم، خطیر، واجب، با اهمیت سایر معانی: بسیار مهم، کرامند، مهندین، مهستین
اساطیری، وابسته به اساطیر
محتاج، واجب، لازم، بایسته سایر معانی: نیازمند، (سخت) محتاج، بی چیز، ندار، تنگدست
مخالفت، عدم موافقت، عدم رعایت، ناهمنوایی، ناپیروی سایر معانی: ناهمرنگی (با جماعت)، سنت گریزی، (انگلیس - n بزرگ) مخالفت با کلیسای انگلیکان، عدم تشابه، معاندت [عمران و معماری] ناهماهنگی [زمین ...
شخص بر جسته، قابل توجه، جالب توجه، چیز برجسته سایر معانی: چشمگیر، درخور توجه، برجسته، جالب، قابل ملاحظه، آدم برجسته، آدم متشخص، سرشناس، (قدیمی) کدبانو، با کفایت، باجربزه، (سابقا در فرانسه - ...
جلو گیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی سایر معانی: راهبندان، گیر، بند آور، مانع، سد، رهگیر، بند آوری، رهگیری، مسدود سازی، منع [عمران و معماری] سد - مانع [فوتبال] منع و جلوگیری [آب و خاک] مانع، ...