milestone
معنی
میل، علامت، مرحله برجسته، فرسخ شمار، مرحله مهمی از زندگی
سایر معانی: رویداد مهم، نقطه ی عطف، (در جاده ها - ستون یا سنگی که فاصله تا شهر بعدی را برحسب مایل یا میل نشان می دهد) مایل شمار، مایل نما، ره شمار، فرس شمار، بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
[زمین شناسی] سنگ کیلومتر شمار
[صنعت] فرسخ شمار ،سنگ های مسافت نما، مرحله برجسته ای در یک پروژه، برهه
[ریاضیات] واقعه ی مهم، منزلگاه، شاخص کار، پایان نما، برهه
سایر معانی: رویداد مهم، نقطه ی عطف، (در جاده ها - ستون یا سنگی که فاصله تا شهر بعدی را برحسب مایل یا میل نشان می دهد) مایل شمار، مایل نما، ره شمار، فرس شمار، بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
[زمین شناسی] سنگ کیلومتر شمار
[صنعت] فرسخ شمار ،سنگ های مسافت نما، مرحله برجسته ای در یک پروژه، برهه
[ریاضیات] واقعه ی مهم، منزلگاه، شاخص کار، پایان نما، برهه
دیکشنری
نقطه عطف
اسم
milestoneمرحله برجسته
milestoneفرسخ شمار
milestoneمرحله مهمی از زندگی
sign, mark, signal, symptom, indication, milestoneعلامت
desire, liking, tendency, will, shaft, milestoneمیل
ترجمه آنلاین
نقطه عطف
مترادف
anniversary ، breakthrough ، discovery ، event ، landmark ، milepost ، occasion ، turning point ، waypost