nonconformity
معنی
مخالفت، عدم موافقت، عدم رعایت، ناهمنوایی، ناپیروی
سایر معانی: ناهمرنگی (با جماعت)، سنت گریزی، (انگلیس - n بزرگ) مخالفت با کلیسای انگلیکان، عدم تشابه، معاندت
[عمران و معماری] ناهماهنگی
[زمین شناسی] ناپیوستگی آذرین پی مرزی بین لایه های رسوبی و سنگ های آذرین و دگرگونی.
[معدن] ناپیوستگی آذرین پی (زمین شناسی ساختمانی)
[آمار] ناهمگونی
سایر معانی: ناهمرنگی (با جماعت)، سنت گریزی، (انگلیس - n بزرگ) مخالفت با کلیسای انگلیکان، عدم تشابه، معاندت
[عمران و معماری] ناهماهنگی
[زمین شناسی] ناپیوستگی آذرین پی مرزی بین لایه های رسوبی و سنگ های آذرین و دگرگونی.
[معدن] ناپیوستگی آذرین پی (زمین شناسی ساختمانی)
[آمار] ناهمگونی
دیکشنری
عدم انطباق
اسم
nonconformity, disrespect, disobedienceعدم رعایت
nonconformityناهمنوایی
disagreement, nonconformityعدم موافقت
opposition, objection, disagreement, resistance, defiance, nonconformityمخالفت
nonconformityناپیروی
ترجمه آنلاین
عدم انطباق
مترادف
bohemianism ، breach ، contumaciousness ، denial ، disaffection ، disagreement ، disapprobation ، disapproval ، discordance ، disobedience ، dissent ، eccentricity ، exception ، heresy ، heterodoxy ، iconoclasm ، insubordination ، lawlessness ، mutinousness ، negation ، nonacceptance ، nonagreement ، noncompliance ، nonconsent ، objection ، opposition ، originality ، recalcitrance ، recusance ، recusancy ، rejection ، strangeness ، transgressiveness ، unconventionality ، uniqueness ، unorthodoxy ، unruliness ، veto ، violation