obstruction
معنی
جلو گیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی
سایر معانی: راهبندان، گیر، بند آور، مانع، سد، رهگیر، بند آوری، رهگیری، مسدود سازی، منع
[عمران و معماری] سد - مانع
[فوتبال] منع و جلوگیری
[آب و خاک] مانع، انسداد، سد
سایر معانی: راهبندان، گیر، بند آور، مانع، سد، رهگیر، بند آوری، رهگیری، مسدود سازی، منع
[عمران و معماری] سد - مانع
[فوتبال] منع و جلوگیری
[آب و خاک] مانع، انسداد، سد
دیکشنری
انسداد
اسم
obstruction, blockage, occlusion, blocking, block, chokeانسداد
eclipse, obstruction, congestion, stasis, crick, melancholiaگرفتگی
hardness, hardship, difficulty, adversity, trouble, obstructionسختی
curb, prevention, abatement, snub, countercheck, obstructionجلو گیری
century, centenary, centennial, sill, obstruction, oppilationسده
ترجمه آنلاین
انسداد
مترادف
bar ، barricade ، barrier ، block ، blockage ، blocking ، booby trap ، check ، checkmate ، circumvention ، difficulty ، gridlock ، hamper ، hindrance ، hurdle ، interference ، jam ، lock ، monkey wrench ، mountain ، restraint ، roadblock ، snag ، stop ، stoppage ، stumbling block ، trammel ، trouble ، wall