(نشان صلح یا تسلیم) پرچم سفید، پرچم سفید علامت صلح یا تسلیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دروغ مصلحت آمیز، دروغ سفید
(صدایی که دارای همه ی بسامدهای شنودپذیر توسط انسان است) صدای چند بسامدی [کامپیوتر] نویز سفید صدایی متشکل از نوسانهای اتفاقی با مقادیر انرژی برابر در تمام فرکانس ها. این صدا، مانند صدای هیس ه ...
ساطور، چاقو، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، بریدن، تراشیدن سایر معانی: (با چاقو چوب را ) تراشیدن، باریک کردن، سر تیز کردن، (معمولا با: down یا away یا up یا off - به تدریج) تحلیل بردن، (به) هدر ...
سازگار، سرحال، خوش بنیه، سالم، سلامت، سالم و بی خطر سایر معانی: تندرستی بخش، سلامت بخش، شاداب، حاکی از سلامتی، تندرستی آمیز، wholesomeness خوش مزاج
فاحشه سایر معانی: جنده بازی کردن، خانم بازی کردن، روسپی، لکوری، قحبه، زن بی عفت، کسو، نانجیب، جندگی کردن، روسپی گری کردن، فاحشگی کردن، (مهجور) فاحشه کردن، به روسپی گری واداشتن، فاحشه بازی کر ...
شریرانه، بدکارانه
بید سبدی، ترکه یا چوب کوتاه، ترکهای سایر معانی: ترکه، شاخه ی بید، حصیر، ترکه ی بافته، رجوع شود به: wickerwork
نا محدود، فراخ، پهناور، پهن، عریض، گشاد، پرت، بسیط، زیاد، کاملا باز، وسیع، وسیع سایر معانی: پر پهنا، به پهنای، به عرض، گسترده، جامع، فراوان، بسیار، فراخناک، (کاملا) باز، گشوده، چهارتاق، دور ...
چیز سایر معانی: هر وسیله یا اسباب کوچک (به ویژه ابزار فرضی)، توشه، چیزک، فلان چیز
وسعت، پهنه، پهنا، عرض، عریضی، ضخامت، چیز پهن سایر معانی: پهنی، گسترش، پهناوری، دامنه، گستره، گشادگی، فراخی، (پارچه و غیره) قواره، تخته [عمران و معماری] عرض - پهنا [برق و الکترونیک] پهنا 1. ب ...
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن سایر معانی: تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، ...