معنی

میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت، اراده کردن، فعل کمکی'خواهم'، خواستاربودن، میل کردن، وصیت کردن، خواستن
سایر معانی: تصمیم، عزم، اشتیاق، علاقه، رغبت، یازش، یازه، خواسته، تمایل، کام، خواستنامه، عزم کردن، تصمیم گرفتن، مصمم شدن، خواستار شدن، بخشیدن، خواستنامه نوشتن، مقدر کردن، مشیت کردن، (فعل معین - برای نشان دادن آینده) خواهم -، خواهد -، خواهند - (و غیره)، (برای نشان دادن عزم یا اراده یا اجبار یا محذور)، (برای نشان دادن تمایل یا ناچاری یا خصلت)، (برای تعارف و پرسش مودبانه)، (برای نشان دادن ویژگی یا عادت)، (برای نشان دادن حدس یا انتظار)
[حقوق] وصیت نامه، نیت، قصد، اختیار
[ریاضیات] دلخواه، اختیاری

دیکشنری

اراده
اسم
will, volition, animus, nisusاراده
want, demand, desire, request, will, wishخواست
willوصیت
desire, liking, tendency, will, shaft, propensityمیل
intention, intent, purpose, attempt, will, determinationقصد
will, testament, deviseوصیتنامه
intent, purpose, will, idea, sentiment, resolutionنیت
request, desire, asking, wish, begging, willخواهش
will, volitionمشیت
wish, desire, ambition, aspiration, wishing, willارزو
فعل
want, ask, desire, solicit, wish, willخواستن
willاراده کردن
will, testateوصیت کردن
tend, willمیل کردن
solicit, wish, willخواستاربودن
willفعل کمکی'خواهم'

ترجمه آنلاین

خواهد شد

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.