whittle
معنی
ساطور، چاقو، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، بریدن، تراشیدن
سایر معانی: (با چاقو چوب را ) تراشیدن، باریک کردن، سر تیز کردن، (معمولا با: down یا away یا up یا off - به تدریج) تحلیل بردن، (به) هدر دادن، کاستن، کم کردن، تقلیل دادن، (با چاقو چوب را) تراشیدن و شکل دادن، پیوسته کم کردن
سایر معانی: (با چاقو چوب را ) تراشیدن، باریک کردن، سر تیز کردن، (معمولا با: down یا away یا up یا off - به تدریج) تحلیل بردن، (به) هدر دادن، کاستن، کم کردن، تقلیل دادن، (با چاقو چوب را) تراشیدن و شکل دادن، پیوسته کم کردن
دیکشنری
کثیف
اسم
knife, whittleچاقو
cleaver, chopper, whittle, case knife, gullyساطور
فعل
shave, scrape, carve, trim, whittle, pareتراشیدن
cut, slice, sliver, carve, cut off, whittleبریدن
whittleبا چاقو تیز کردن و تراشیدن
ترجمه آنلاین
سفید کردن
مترادف
carve ، chip ، consume ، decrease ، diminish ، eat away ، erode ، fashion ، form ، hew ، lessen ، model ، mold ، pare ، sculpt ، shape ، shave ، trim ، undermine ، wear away