محلی، موضعی، مکانی، محدود بیک محل، مقامی سایر معانی: بودگاهی، باریک بینانه، تنگ نظرانه، کوته فکرانه، محدود، جاهلانه، کرانمند(انه) (در برابر: گسترده اندیشانه)، (پزشکی) موضعی، ویژگاهی، (ترن و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] زمان محلی [ریاضیات] زمان موضعی
محل سایر معانی: (به ویژه: محل رویداد چیزی در داستان وغیره) زمینه، جا، بودگاه، محل وقوع، بودجا، منطقه
جا، موقعیت، مکان، تعیین محل، محل، اندری سایر معانی: بودگاه، جایمندی، (سینما) محل فیلمبرداری (در خارج از استودیو) [سینما] محل [برای فیلمبرداری خارج از کارگاه (استودیو)] - موقعیت - مکان واقعی ...
قفسه قفل دار، قفل کننده سایر معانی: (در رختکن ها و غیره) قفسه ی فلزی (که لباس و غیره را در آن قرار می دهند)، صندوق (قفل دار)، (شخص یا چیز) قفل کننده، کلون گر، رجوع شود به: footlocker، قفسه ق ...
تریسموس سایر معانی: (پزشکی) کزاز (بیشتر می گویند: tetanus)، طب قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است [بهداشت] قفل شدن دهان از علائم کزاز
کنده، سرعت سنجکشتی، لگاریتم، کارنامه، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، گزارش سفرنامه کشتی، گزارش سفر هواپیما، قطعهای از درخت که اره نشده، ثبت کردن وقایع، کندن کنده درخت، در سفرنامه وارد کردن سایر م ...
امایش، منطق نمادی، امادها، مبحی تدارکات لشکر کشی سایر معانی: رسیدگی به جزئیات، کارآمایی، مدیریت و اجرای طرح، (ارتش) لجستیک، لشکر آمایی، سپهداری، توشه آمایی، تدارکات لشکرکشی، مبحک تدارکات لشک ...
زوج تنها [شیمی] زوجالکترونی در یک مولکول که مشترک میان دو اتم نیست و در تشکیل پیوند بهطور مستقیم شرکت نمیکند
واژههای مصوب فرهنگستان
نگاه کردن، متوسل شدن به سایر معانی: 1- (در لغت نامه یا فهرست و غیره) جستجو کردن 2- (عامیانه) سراغ کسی رفتن، سر زدن به 3- (عامیانه) بهتر شدن، بهبود یافتن، مراجعه، مراجعه ای [کامپیوتر] جستجو [ ...
گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار سایر معانی: عمل از دادن یا از دست رفتن، لاو، لطمه، صدمه، گم گشتگی، گمبود، افت، کاهش، کشته شدگان، تلفات، خسارا ...
رسا، با صدای بلند، بلند، پر سر و صدا، گوش خراش، زرق و برق دار، پر صدا، بلند اوا، پراواز، پر جلوه، پر هیاهو سایر معانی: (صدا) بلند، پرآوا، پر غوغا، با سماجت، با اصرار، مصرانه، با پافشاری، موک ...