معنی

جا، موقعیت، مکان، تعیین محل، محل، اندری
سایر معانی: بودگاه، جایمندی، (سینما) محل فیلمبرداری (در خارج از استودیو)
[سینما] محل [برای فیلمبرداری خارج از کارگاه (استودیو)] - موقعیت - مکان واقعی - محیط فیلمبرداری / مکان - محیط - محل وقوع داستان - محل فیلمبرداری - محل [برای فیلمبرداری خارج از کارگاه ] - محل - محل واقعی
[عمران و معماری] محل - مکان - موقعیت
[کامپیوتر] مکان یابی، مکان، محل .
[برق و الکترونیک] مکانی که می تواند به طور یکتا برای ذخیره ی داده سیستم کامپیوتری تعیین شود .
[مهندسی گاز] موقعیت، مکان
[ریاضیات] تعیین محل و موقعیت، موضع دهی، موقعیت دهی، استقرار، جایابی، وضعیت، مکانیابی، جا، مکان، محل، موقعیت، تعیین محل، پارامتر مکان

دیکشنری

محل
اسم
location, place, site, position, locality, spotمحل
place, location, site, position, spot, locusمکان
position, situation, location, status, circumstances, placeموقعیت
place, room, space, case, seat, locationجا
location, emplacementتعیین محل
locationاندری

ترجمه آنلاین

مکان

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.