look up
معنی
نگاه کردن، متوسل شدن به
سایر معانی: 1- (در لغت نامه یا فهرست و غیره) جستجو کردن 2- (عامیانه) سراغ کسی رفتن، سر زدن به 3- (عامیانه) بهتر شدن، بهبود یافتن، مراجعه، مراجعه ای
[کامپیوتر] جستجو
[ریاضیات] پیدا کردن، جستجو کردن
سایر معانی: 1- (در لغت نامه یا فهرست و غیره) جستجو کردن 2- (عامیانه) سراغ کسی رفتن، سر زدن به 3- (عامیانه) بهتر شدن، بهبود یافتن، مراجعه، مراجعه ای
[کامپیوتر] جستجو
[ریاضیات] پیدا کردن، جستجو کردن
دیکشنری
جستجو
فعل
look up, look, see, eye, regardنگاه کردن
look upمتوسل شدن به
ترجمه آنلاین
به بالا نگاه کن
مترادف
come upon ، confirm ، discover ، find ، hunt for ، peruse ، scan ، search for ، seek ، seek out ، track down