تحقیر، یاس، نومیدی شکست سایر معانی: سرخوردگی، نومیدی، سرازیر شدن هواپیما (پیش از فرود)، 1- پایین آوردن یا پایین بردن، 2- آهسته کردن، کند کردن، بطی کردن 3- مایوس کردن، سر خورده کردن، نومید کر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگ اوری، کشنده بودن
جمعآوری مرسولات [مهندسی مخابرات - پست] جمع کردن مرسولات پُستی از صندوقهای پُستی یا از مشتریان معین
واژههای مصوب فرهنگستان
میزان، سطح، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، هدف گیری، الت ترازگیری، ترازسازی، یک دست، یک نواخت، مساوی، مستوی، هموار، مسطح، هم پایه، نشانه گرفتن، مسطح کردن، تراز کردن، مسطح کردن یاشدن سایر مع ...
سرسری، سبکی، سبک سری، رفتار سبک، لوسی سایر معانی: جلفی، شادی بی موقع یا نابرازنده، بی وفایی، دمدمی مزاجی
کذاب سایر معانی: دروغگو، کاذب، ناراستگو
سخاوت، دهش، ازادگی، بخشایندگی سایر معانی: گشاده دستی، سخاوتمندی، رادی
لیسه، لیس، لیسیدن، زبان زدن، مغلوب کردن، زبانه کشیدن، تازیانه زدن سایر معانی: لیس زدن، لشتن، (مانند زبان در حال لیسیدن) به نرمی از روی چیزی رد شدن یا تماس حاصل کردن، (عامیانه) شلاق زدن، چوب ...
وکیل، نایب، ستوان، ناوبان، رسدبان سایر معانی: دستیار، یاور، مباشر، معاون، نایب (کسی که در غیاب کسی دیگر وظایف او را انجام می دهد)، (ارتش) ستوان
سرقت، دزدی، پیشرفت، ترقی، ترفیع، بلندی، جر ثقیل، بالابری، اسانسور، بالا بر، بالارو، برخاستگی، مرتفع بنظرامدن، یک وهله بلند کردن بار، بلند کردن، برداشتن، بالا بردن، بالا رفتن، سرقت کردن سایر ...
راست نمایی، امر محتمل سایر معانی: احتمال، شوایی، شایدی، شایدی there is little likelihood of rain احتمال باران کم است in all likelihood به احتمال زیاد، احتمال [حسابداری] درست نمایی، ضریب احتم ...
نا محدود، بی حد و حصر سایر معانی: بی کران، ناکرانمند، بی پایان [ریاضیات] نامحدود، بی حد