level
معنی
سایر معانی: رویه، (زمین و غیره) مسطح، افقی، صاف، بی پستی و بلندی، هامن، دریک سطح، هم سطح، برابر، بی شیب، ترازمند، رتبه، درجه، زینه، مقام، رده، (به ویژه در مورد نقب ها و کنده راه های معدن) اشکوب، طبقه، (قاشق و پیمانه های همانند) لبالب (ولی نه لبریز)، پر، هم رتبه، هم اهمیت، هم درجه، هم رده، (از نظر رنگ یا تن صدا یا میزان یا جریان و غیره) یکنواخت، یکدست کردن، یکنواخت کردن، (شخصیت و خوی و غیره) همسنگ، متوازن، متعادل، میانبود، آرام، ملایم، ثابت، (خودمانی) بی شیله پیله، رک و راست، روراست بودن (با: with)، همتراز کردن، تسطیح کردن، هموار کردن، بی شیب کردن، صاف کردن، پخج کردن، بساردادن، هامن کردن، همزینه کردن، همرتبه کردن، برابر کردن، هم فراز کردن، هم ارز کردن (معمولا با: up یا down)، با خاک یکسان کردن، درهم کوفتن، منهدم کردن، ویران کردن، (تفنگ و غیره) نشانه گرفتن، قراول رفتن، هدفگیری کردن، (مجازی) مخاطب قرار دادن، مقدار، (ابزار بنایی و معماری) تراز، ( رجوع شود به: surveyor's level) ارتفاع سطح، فرازی رویه، (با دوربین مساحی) فراز سنجی، اندازه گیری تفاوت ارتفاع، (مقدار ماده ی موجود در یک مایع) در بودش، (فیزیک) چنده، در اقساط متساوی، در بخشه های برابر، موزون
[شیمی] سطح، تراز
[سینما] میزان و تراز کردن - بالانس - تراز - تنظیم - سطح - مستقیم - میزان
[عمران و معماری] تراز - تراز کردن - سطح - همسطح - مسطح کردن - همتراز - تراز گرفتن - تسطیح - دوربین تراز - دوربین نیو
[کامپیوتر] میزان، سطح .
[برق و الکترونیک] سطح، تراز 1. اختلاف بین یک میت با کمیت اختیاری مرجع که معمولاً به صورت لگاریتم نسبت دو مقدار بین می شود در سیستمهای مخابراتی و صوتی سطح مرجع متداول برای توان برحسب dBM ( دسبل بالای یک میلی وات ) بیان می شوند بنابر این 0/01 برابر با -20دسبل میلی وات، 1mw براب را 0dBm و 1W برابر با 30dBm است . 2. وضعیت مشخصی در مقاس دامنه که به شکل موج یک سیگنال اعمال می شود .نظیر سطح سفید مبنا و سطح سیاه مبنا در سگنال استاندارد تلویزیونی 3. مقداری از بار که در عنصر حافظه ی لامپ ذخیره ی بار ذخیره می شود و در خروجی از سایر بارها قابل تشخیص است . 4. حجم صدا 5. مجموعه ای از اتصالات نظیر آنچه در رله پله ای وجود دارد . - سطح
[مهندسی گاز] سطح، تراز، ترازکردن
[زمین شناسی] سطح، باز شدگی افقی در معدن طبقات معمولا در فواصل منظم قرار می گیرند .
[صنعت] سطح، تراز، میزان
[نساجی] تراز - یکنواخت
[ریاضیات] سطح، تراز، تراز کردن، مسطح، همسطحی، مرحله، ارتفاع، رتبه، مسطح کردن
[معدن] تراز (عمومی استخراج) - طبقه (معادن زیرزمینی)
[آمار] سطح
[آب و خاک] تراز