دارای ویژگی های ملی کردن، ملی کردن، دولتی کردن، غیر خصوصی کردن، ملی شدن [حقوق] ملی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتب، منظم، موظف، سفارش داده شده، فرموده، دارای نظم و ترتیب سایر معانی: مرتب، سفارش داده شده [نساجی] منظم - پیوند منظم [ریاضیات] مرتب [آمار] مرتب
مصدر، خدمتکار بیمارستان، گماشته، مرتب، منظم، باانضباط سایر معانی: بسامان، سامان مند، با دهناد، با سرواد، آراسته، خوش رفتار، نیک رفتار، پیرو قانون، صلح جو، سر به راه، (ارتش) وابسته به امربری، ...
شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی سایر معانی: شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت [حسابداری] شرکتهای غیر سهامی [حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی
به طور کامل، فربودین، کاملا، تماما، عالی، بسیار خوب، فوق العاده، خیلی زیاد، بکلی، بطورکامل یا بی عیب، خوب خوب [ریاضیات] کاملا، تماما
1- ورزشی توپ دار را آغاز کردن یا ادامه دادن 2- همکاری کردن 3- کاری را آغاز کردن یا ادامه دادن، 1- (در وزش های با توپ) بازی کردن 2- (عامیانه) همکاری کردن
جادو گر، کاهن، کنفرانس پر تشریفات، مجلس انس پر سر وصدا، نشست وگفتگو کردن سایر معانی: (سرخپوست) حکیم باشی، شفادهنده، گردهمایی سرخ پوستان (همراه با پایکوبی و تناول خوراک)، (امریکا - عامیانه) گ ...
مجاورت، نزدیکی، نزدیک بودن، قرابت سایر معانی: جوار [عمران و معماری] مجاورت - نزدیکی [برق و الکترونیک] تقرب، مجاورت [صنعت] نزدیکی، تقریب [ریاضیات] نزدیکی، مجاورت، همسایگی ...
خالصانه، محضا سایر معانی: به طور خالص، ناب، سره، بی آمیغانه، فقط، صرفا، به طور بی آلایش، معصومانه، کاملا، بکلی، منحصرا، بطور خالصیا یکدست یا بی گناه
چهار گوش، چهار گوشه، مجذور، منشور قائم، چهار گوشه، چهار گوش، چهار یک سایر معانی: مربع، چهاربر، (جانور شناسی) استخوان چهار گوش، فک بند، مربع کردن، چهار گوش کردن، به قطعات مربع بخش کردن، (با: ...
استدلالی سایر معانی: استدلالی [ریاضیات] استدلالی
از نو ساختن، نوسازی کردن، احیا کردن سایر معانی: دوباره ساختن (رجوع شود به: construct بعلاوه ی re-)