[برق و الکترونیک] قطعه مجاورتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] تابع نزدیکی
(چاشنی الکترونیکی که هنگام نزدیک شدن به هدف بمب و غیره را منفجر می کند) ماسوره ی خودکار، فیوز مخصوص انفجار مرمی پرتابه از مسافت دور [برق و الکترونیک] فیوز مجاورتی فیوزی که با قرار گرفتن هدف ...
خویشاوندی، خویشی، نزدیکی، وابستگی، قرابت، نسبت
نزداحسگری [مهندسی مخابرات] فنّ تشخیص حضور یا عدم حضور یک شیء با استفاده از فاصلۀ بحرانی
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] نشانگر هشدار مجاورتی سیستم ضد تصادم هوایی که هشداری را به هنگام نزدیک شدن هواپیمای دیگر، در مسیری ک احتمال برخورد دارد، به هواپیمای دارای این سیستم می دهد.
نزداحسگر القایی [مهندسی مخابرات] نزداحسگری که براساس تغییر ضریب القاوری ناشی از حضور شیء فلزی کار میکند
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.