ترس، مهیب یا ترسناک سایر معانی: انگیزنده ی ترس و احترام، اعجاب انگیز، بهت آور، ترس آور، هراس انگیز، بسیار بد، وحشتناک، (عامیانه) خیلی، عظمت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غضب، طعمه، دانه، چینه، مایه تطمیع، دانهء دام، طعمه کردن، طعمهدادن، طعمهرابه قلاب ماهیگیری بستن، خوراک دادن سایر معانی: در معرض حمله ی سگ قرار دادن، کیش کردن سگ، مورد حمله ی مکرر و شدید قرار ...
موقعیت سایر معانی: شرایط، وضعیت، (امریکا) ورزش یا بازی با توپ (به ویژه بیس بال)، گوبازی، مسابقه، هماورد
خوشبویی، مرهم، بلسان، مومیایی کردن سایر معانی: هر چیز خوشایند یا شفابخش، بلسان (نوعی صمغ که از گیاهان جنس commiphora و خانواده ی bursera به دست می آید و در عطر سازی و دارو سازی کاربرد دارد)، ...
(خودمانی) خل، غیرعادی، پراشتیاق
بیگانه، وحشی، غیر مصطلح، بی تربیت سایر معانی: (در اصل) بیگانه (غیر یونانی، غیر رومی، غیر مسیحی)، عجمی، بربری، بی تمدن، سنگدل، بی رحم، ستمکار، ظالم، بی فرهنگ، بی معرفت، خشن و نفهم، (از نظر صد ...
سلمان، سرتراش، سلمانی کردن سایر معانی: سلمانی، آرایشگر، گیس آرا، آرایش گیسو کردن، گیس آراستن، ریش کسی را تراشیدن، سموئل باربر (آهنگساز امریکایی)، سلمانی شدن
1- چانه زدن 2- انتظار داشتن، (روی چیزی) حساب کردن
(امریکا - خودمانی) کسی که (مثل برخی حسابداران) فقط به جزئیات توجه دارد و کلیات را از یاد می برد، کوچک بین
چوبه یا تیرچه یا ترکه ای که بر زمین فرو می کنند تا بته لوبیا از آن بالا رود، لندوک
حرکت، رفتار، وضع، سلوک، اخلاق، طرز رفتار، مشی سایر معانی: behavio(u)rروانشناسى : رفتاررفتار، کردار، (واکنش هر چیز نسبت به محیط خود) کنش، عمل، کارکرد [عمران و معماری] رفتار - حالت - عمل [بهدا ...
مشاهده کردن، دیدن، هان، اینک، ببین سایر معانی: نگریستن، نظاره کردن، در مدنظر گرفتن، (حرف ندا) بنگر، هان، در وجه امری ببین، اینک