فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی، قسمت کردن سایر معانی: مخفف: بخش، بریده، مسلک، بریدن، قسمت کردنsect_پسوند (صفت ساز): بریده، قطع، جدا شده [pinnatisect] ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابستگی به حواس، پیروی جسمانی
ناوگان، حمل، کشتیرانی، ترابری سایر معانی: فرابرد، کشتی (ها)، ناو (ها) [حسابداری] حمل، حمل و نقل [عمران و معماری] ارسال کالا - حمل کالا [حقوق] حمل ونقل، کشتیرانی [نساجی] بارگیری - بارزدن و با ...
نشاط، سرزندگی
تیر، هیئت، چوب پرچم، پرسنل، کارکنان، کارمندان، چوبه، اعضاء، چوب بلند، افسران و صاحبمنصبان، با کارمند مجهز کردن و شدن سایر معانی: عصا، چوبدستی، (پرچم) چوب، میله (flagstaff هم می گویند)، مستخد ...
بر انگیختن، تحریک کردن، انگیختن، تهییج کردن سایر معانی: انگیزاندن، بشولاندن، ترغیب کردن، به شوق آوردن، سر ذوق آوردن، به جنب و جوش در آوردن، (پزشکی) انگیختن، کنشور کردن، (اندام و غیره را) فعا ...
دوام، توانایی، قوت، پا، استحکام، نیرو، زور، قوه سایر معانی: قدرت، استواری، محکمی، سختی، قدرت کشش یا تحمل (وزن یا فشار و غیره)، صفات مثبت، محسنات، نکات خوب، نیکویی ها، ویژگی های برازنده، موضع ...
همکاری کننده، مربوط به همکاری، هم نیروزادی سایر معانی: مربوط به همکاری، همکاری کننده، هم نیروزادی [پلیمر] اثر تشدید کننده
یاری، همکاری، اشتراک مساعی، هم نیروزایی، کار توام سایر معانی: هم کرداری، هم کردار گری، هم نیروبخشی، هم نیروبخشگری
گرمسیر، گرمسیری، مدارراسالسرطان، مدارراس الجدی حاره سایر معانی: وابسته به نواحی حاره، حاره، استوایی، مدارگان، حاره ای، trpic نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا [زمین شناسی] مناطق حاره، ...
دو سایر معانی: دو (2)، دو تا، دو عدد، زوج، جفت، (ورق بازی) دولو، خال دو، (تاس بازی) دو، عدد دو، شماره ی دو، شماره دو [برق و الکترونیک] دو [ریاضیات] دو
ظرف، کشتی، رگ، بشقاب، اوند، هر نوع مجرا یا لوله سایر معانی: گنجانه، سپار، خنور، (انجیل) دریافت کننده، جایگاه، حامل، (به ویژه بزرگ) کشتی، ناو، کرجی، (کالبدشناسی) رگ، عرق (عروق)، لوله، مجرا [ع ...