معنی

فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی، قسمت کردن
سایر معانی: مخفف: بخش، بریده، مسلک، بریدن، قسمت کردن
sect_
پسوند (صفت ساز): بریده، قطع، جدا شده [pinnatisect]

دیکشنری

فرقه
اسم
sect, faction, party, addictionفرقه
section, part, sector, department, segment, sectبخش
religion, faith, sect, denomination, illuminator, gilderمذهب
party, faction, junta, sectحزب
category, class, handle, clique, gang, sectدسته
section, portion, segment, department, chapter, sectقسمت
sectدسته مذهبی
sectمکتب فلسفی
فعل
divide, sect, whack upقسمت کردن

ترجمه آنلاین

فرقه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.