موافقت کردن، اشتی دادن، متفق بودن، درست کردن، موافق بودن، پسند امدن، ترتیب دادن، جلوس کردن، سازش کردن، تن در دادن به، هم رای بودن سایر معانی: قبول کردن، سازوار کردن یا بودن، ساز آمدن، هم داس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کفاره دادن، جبران کردن، جلب کردن، خشم کسی را فرونشاندن، جلب رضایت کردن سایر معانی: (مهجور) موافق بودن، توافق داشتن، 1 - فورا، به تندی 2- در همان زمان، همدل، متوافق، متفق، یک دل و یک زبان، مت ...
سوگواری کردن، زاری کردن، ندبه کردن سایر معانی: زاریدن، شکوه کردن، شکایت کردن، سوگواری کردن برای، زاری کردن باoverیا for
رقم قرضی، اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن سایر معانی: عاریت (عاریه) گرفتن، به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)، قر گرفتن [عمران و معماری] قرضه - قرضه گرفتن
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)
ضدیت کردن، شیر کردن، بمبارزه طلبیدن، تحریک جنگ کردن سایر معانی: مقابله کردن، رودررویی کردن، هم رویی کردن، تو روی (کسی) ایستادن، چالش کردن، تمرد کردن، سرپیچی کردن، عرض اندام کردن، (کاملا و به ...
انجام دادن، عمل کردن، بدرد خوردن، کردن، کفایت کردن سایر معانی: انجامیدن، پایان دادن، تمام کردن، به انجام رساندن، آماده کردن، ایجاد کردن، موجب شدن، سبب شدن، تولید کردن، پرداختن به (کاری)، رسی ...
شروع کردن، در کشتی سوار کردن، در کشتی گذاشتن، سوار کشتی شدن سایر معانی: (بار و مسافر سوار کشتی و هواپیما و غیره کردن) سوار کردن یا شدن، بار گیری کردن یا شدن، بار کردن، بار زدن (در برابر پیاد ...
نامزد کردن، عروسی کردن، عقدکردن، شوهر دادن سایر معانی: هواداری کردن (از)، طرفداری کردن، جانبداری کردن، حمایت کردن از، پشتیبانی کردن، زناشویی کردن، به زنی گرفتن، ازدواج کردن، زن دادن، عقیده د ...
1- (درباره ی چیزی) تحقیق کردن 2- (رشته ی تحصیلی بخصوص) دنبال کردن 3- بررسی کردن، پرداختن به
قلاب، چنگ، گلاویزی، دست بگریبانی، محکم نگاه داشتن، دست بگریبان شدن، گلاویز شدن سایر معانی: دست به یقه شدن، دست به گریبان شدن، مقابله کردن، پیکار کردن، چنگاله (میله ای که سرش مجهز به یک چنگال ...
بهانه، غرفه، اخور، لژ، صندلی، بساط، عذر، جایگاه ویژه، دکه چوبی کوچک، جای ایستادن اسب در طویله، به اخور بستن، دور سرگرداندن، ماندن، قصور ورزیدن، طفره زدن، از حرکت بازداشتن سایر معانی: (در اصط ...