agree
معنی
سایر معانی: قبول کردن، سازوار کردن یا بودن، ساز آمدن، هم داستان شدن، یکدل بودن یا شدن، با هم تطبیق کردن، با هم وفق دادن، توافق کردن، سازگار بودن، ساختن به، رضایت دادن، راضی شدن، (دستور زبان) از نظر صرفی با هم خواندن یا جور بودن، خوشنود کردن، ممنون کردن، مطابقت کردن، خشم کسیرا فرونشاندن، نائل شدن
[فوتبال] موافق بودن