grapple
معنی
قلاب، چنگ، گلاویزی، دست بگریبانی، محکم نگاه داشتن، دست بگریبان شدن، گلاویز شدن
سایر معانی: دست به یقه شدن، دست به گریبان شدن، مقابله کردن، پیکار کردن، چنگاله (میله ای که سرش مجهز به یک چنگال است و برای گرفتن و نگهداشتن به کار می رود)، چنگک مکانیکی (که انگشتک های آن متحرک است و برای گرفتن و حرکت دادن چیزهای سنگین به کار می رود)، با چنگاله یا چنگک گرفتن
[زمین شناسی] شن چال
[معدن] بارکننده چنگالی (ترابری)
[نفت] چنگک مانده گیر
سایر معانی: دست به یقه شدن، دست به گریبان شدن، مقابله کردن، پیکار کردن، چنگاله (میله ای که سرش مجهز به یک چنگال است و برای گرفتن و نگهداشتن به کار می رود)، چنگک مکانیکی (که انگشتک های آن متحرک است و برای گرفتن و حرکت دادن چیزهای سنگین به کار می رود)، با چنگاله یا چنگک گرفتن
[زمین شناسی] شن چال
[معدن] بارکننده چنگالی (ترابری)
[نفت] چنگک مانده گیر
دیکشنری
چنگ زدن
اسم
hook, clasp, grappling, bracket, pullback, grappleقلاب
harp, harp, grip, lyre, lyre, grappleچنگ
grappleگلاویزی
grappleدست بگریبانی
فعل
grappleدست بگریبان شدن
grapple, wrestleگلاویز شدن
latch, grapple, enchainمحکم نگاه داشتن
ترجمه آنلاین
دست و پنجه نرم کردن
مترادف
attack ، battle ، catch ، clash ، clasp ، close ، clutch ، combat ، confront ، contend ، cope ، deal with ، do battle ، encounter ، engage ، face ، fasten ، fight ، grasp ، grip ، hold ، hook ، hug ، nab ، nail ، scuffle ، seize ، snatch ، struggle ، tackle ، take ، take on ، tussle