go into
معنی
1- (درباره ی چیزی) تحقیق کردن 2- (رشته ی تحصیلی بخصوص) دنبال کردن 3- بررسی کردن، پرداختن به
دیکشنری
رفتن به
ترجمه آنلاین
برو داخل
مترادف
be absorbed in ، begin ، develop ، engage in ، enter ، get involved with ، take on ، take up ، take upon oneself ، undertake