معنی

بهانه، غرفه، اخور، لژ، صندلی، بساط، عذر، جایگاه ویژه، دکه چوبی کوچک، جای ایستادن اسب در طویله، به اخور بستن، دور سرگرداندن، ماندن، قصور ورزیدن، طفره زدن، از حرکت بازداشتن
سایر معانی: (در اصطبل های بزرگ) اتاقک اسب (و غیره)، (بازارهای مکاره و غیره) دکه، کیوسک، (انگلیس - در تئاتر و غیره) لژ، صندلی جلو (یا ردیف اول)، توقف، ایست، (موتور و غیره) خاموشی، (اسب و غیره را) در اتاقک نگهداری کردن، (دام) پروار بستن، خاموش شدن یا کردن، متوقف شدن یا کردن، (مهجور) اصطبل، طویله، (در کلیسا) نیمکت محصور در نرده، اتاقک دوش، (پارکینگ ها) هر یک از خانه بندی ها (که در آن یک اتومبیل پارک می شود)، (هواپیما) فروپرش، افت، افت سرعت، افت سرعت پیدا کردن، فروپرش کردن، درگل گیر کردن یا گیر انداختن، طفره رفتن (یا زدن)، پشت گوش انداختن، به تاخیر انداختن، ممانعت کردن
[علوم دامی] آبشخور ؛ جای معینی در اصطبل پوشیده که گاو در ان به کمک یوغ میله ای یا زنجیر یا تسمه ی گردنی بسته می شود .
[برق و الکترونیک] سکون

دیکشنری

غرفه
اسم
booth, stall, loge, balconyغرفه
stall, manger, bin, box stall, cribاخور
box, stall, logeلژ
stallجایگاه ویژه
chair, seat, place, footstool, sitting, stallصندلی
excuse, reason, pretext, plea, subterfuge, stallعذر
excuse, pretext, plea, fetch, pretense, stallبهانه
stallدکه چوبی کوچک
stand, layout, stall, counterبساط
stallجای ایستادن اسب در طویله
فعل
stallبه اخور بستن
stay, remain, be, stand, settle, stallماندن
trig, chock, stallاز حرکت بازداشتن
fail, stallقصور ورزیدن
stallدور سرگرداندن
wriggle, evade, dally, dodge, elude, stallطفره زدن

ترجمه آنلاین

غرفه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.