borrow
معنی
رقم قرضی، اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن
سایر معانی: عاریت (عاریه) گرفتن، به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)، قر گرفتن
[عمران و معماری] قرضه - قرضه گرفتن
سایر معانی: عاریت (عاریه) گرفتن، به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)، قر گرفتن
[عمران و معماری] قرضه - قرضه گرفتن
دیکشنری
امانت گرفتن
اسم
borrowرقم قرضی
فعل
borrowقرض گرفتن
borrowوام گرفتن
borrow, loanقرض کردن
adapt, extract, adopt, borrowاقتباس کردن
ترجمه آنلاین
قرض گرفتن
مترادف
accept loan of ، acquire ، beg ، bite ، bum ، cadge ، chisel ، give a note for ، hire ، hit up ، lift ، mooch ، negotiate ، obtain ، pawn ، pledge ، raise money ، rent ، run into debt ، scrounge ، see one's uncle ، soak ، sponge ، take on loan ، tap ، touch ، use temporarily