حساس نسبت بدرد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] مستعد یخبندان - حساس در برابر یخبندان
(گفتاری) گریزان، بیزار از، متنفر، دارای حساسیت به، وابسته به حساسیت، مبتلا به آلرژی، آزیری، دارای حساسیت به allergic to study بیزار از مطالعه to be allergic to حساسیت داشتن به
تابع، متمایل، رام، رام شدنی، قابل جوابگویی سایر معانی: مسئول، جوابگو، پاسخگو، موظف، رهنمودپذیر، هدایت شدنی، پذیرا، آزمون پذیر، قابل بررسی، تحت نفوذ، اتهام پذیر
در معرض خطر (یا خسارت و غیره)
برانگیختنی، قابل تحریک، قابل تهییج سایر معانی: تحریک پذیر، زود انگیز
قابل بهره برداری، قابل استخراج، قابل استفاده
بی عاطفه، بی حس، پوست کلفت، تالم ناپذیر سایر معانی: (کسی که یا احساس نمی کند یا احساسات خود را نشان نمی دهد) آرام، خونسرد، تو دار، خوددار، فاقد احساس درد، بی درد، رنج نشناس، بی رگ ...
تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر پذیر، تاثر پذیر سایر معانی: خوپذیر، تاءثیر پذیر، اندیش گیر
بی شعور، بی حس، عاری از احساسات، غیر حساس سایر معانی: عاری از احساس یا جان، بیهوش، از هوش رفته، از حال رفته، ناهوشمند، بی خبر، ناآگاه، غیرمطلع، بی تفاوت، بی توجه، بی اعتنا، نامحسوس، کم، ناچی ...
فراز، صریح، دایر، باز، اشکار، بی ابر، مفتوح، ازاد، روباز، در معرض، رک گو، بی الایش، فاش، علنی، سرگشاده، گشوده، واریز نشده، بی پناه، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن، اشکار ساختن، افتتاح کردن، گ ...
مجاز، روا، اسان گیر سایر معانی: سهل انگار، کسی که سخت نمی گیرد، آسانگیر، اجازه دهنده، مجاز کننده، شایستگر [حقوق] مجاز، مأذون، اختیاری، با مدارا