معنی
سایر معانی: آزاد، بی تاق، سر باز، نا پوشیده، عمومی، همگانی، آشکار، در گشوده، تمام نشده، خاتمه نیافته، نا تمام، همیشگی، بی حصار، بی دیوار، بی مانع، هموار، صاف، شکفته، از هم باز شدن، رو راست، بی شیله پیله، دارای فکر باز، آزاده، قابل، - پذیر، - شدنی، پذیرا، باز کردن یا شدن، مفتوح کردن، شکافتن، نبش کردن، آغاز کردن، شروع کردن، راه داشتن به، باز شدن به، سخن گشودن، دهان باز کردن، (توپخانه و غیره) آتش گشودن، تیر اندازی کردن، گشادگی، جای سر باز، جای باز، زمین هموار، دشت، (در مورد بندر و دریاچه و غیره) یخ نزده، قابل کشتیرانی، بی برف، (زبان شناسی) باز واکه، (واکه) فرو زبانی
[کامپیوتر] باز شدن، بازکردن، آشکار، آزاد، باز . - باز کردن، باز - 1- فراخواندن یک فایل یا سند، یا رسم از دیسک به منظور کار با آن . 2- در بسایری از زبانهای برنامه نویسی، وقتی فایلی آماده ی دریافت یا ارسال داده باشد، آن فایل را باز می گویند. 3- باز بودن یک سوئیچ ( کلید ) که به معنای بر قرار نبودن جریان است.
[برق و الکترونیک] باز - باز قطع شدگحی در مسیر جریان الکتریکی .
[حقوق] فیصله نیافته، مفتوح، غیر مختوم، آشکار، علنی، ظاهر، نامعلوم
[نساجی] باز - کم تراکم - دایر - نمایان - واریز نشده - رو باز - بدون حفاظ
[ریاضیات] باز