نا پایدار، محو شونده سایر معانی: (متمایل به محو شدن مانند بخار یا ابر) محوپذیر، ناپدیدشونده، گریزا، زودگذر، کوته عمر، ناپایا، گذرا، (ساختمان یا بافت یا شکل و غیره) ظریف، لطیف، سبک و نازک (ما ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراری، فرار، مهاجر، پناهنده، فانی، تبعیدی، بی دوام، زود گذر سایر معانی: گذرا، مربوط به موضوعات روز، وابسته به مطالب زود گذر، متغیر، عیار، سرگردان، سیار [زمین شناسی] فرار در مباحث مربوط به بو ...
مرور، گذرنده، عبور، مرگ، فانی، زود گذر، بالغ بر، در گذشت سایر معانی: (رجوع شود به: pass) گذشت، تصویب، پاس، عابر، رهگذر، گذرا، کوتاه، موقتی، آنی، ناپایا، (قدیمی) بسیار، به شدت، سطحی، با بی دق ...
خلاصه، کوچک، کوتاه، موجز، غیر کافی، کمتر، قاصر، کسردار، بی مقدمه، مختصر، اتصالی پیدا کردن سایر معانی: کوتاه (کم بلندی)، کوتاه (کم درازا)، کم، کوتاه (کم مدت)، کم زمان، زودگذر، (حافظه) ناپایا، ...
نسبتا کوچک یا کم
چابک، تردست، فرز، سریع، سریع السیر، تندرو، چابک دست، باسرعت سایر معانی: تند، تیزپا، تیزرو، ناگهان، ناگهانی، بی معطلی، فوری، بی وقفه، به طور سریع، باتندی (swiftly هم می گویند)، (نساجی - ماشین ...
زود گذر، سپنج، انی، موقتی، موقت، سپنجی سایر معانی: گریزا، ناپا، گذرا، دم گذر، ناجاوید [برق و الکترونیک] موقت [مهندسی گاز] موقتی
لطیف، فرار، سبک، بخارشدنی سایر معانی: متغیر، دگرگونگر، بی ثبات، دگرگونی پذیر، جزان، (کامپیوتر) ناپا، (در اصل) پرنده، پروازگر، قادر به پرواز، ناپایدار، زودگذر، ناپایا [شیمی] فرار [عمران و معم ...