evanescent
معنی
نا پایدار، محو شونده
سایر معانی: (متمایل به محو شدن مانند بخار یا ابر) محوپذیر، ناپدیدشونده، گریزا، زودگذر، کوته عمر، ناپایا، گذرا، (ساختمان یا بافت یا شکل و غیره) ظریف، لطیف، سبک و نازک (مانند برخی پارچه های توری)، فرانما، (قدیمی) بسیار کوچک، ریزه، غیر محسوس
[برق و الکترونیک] به تدریج محو شونده
سایر معانی: (متمایل به محو شدن مانند بخار یا ابر) محوپذیر، ناپدیدشونده، گریزا، زودگذر، کوته عمر، ناپایا، گذرا، (ساختمان یا بافت یا شکل و غیره) ظریف، لطیف، سبک و نازک (مانند برخی پارچه های توری)، فرانما، (قدیمی) بسیار کوچک، ریزه، غیر محسوس
[برق و الکترونیک] به تدریج محو شونده
دیکشنری
تباهی
صفت
evanescentمحو شونده
unstable, astable, labile, ramshackle, evanescent, transitoryنا پایدار
ترجمه آنلاین
محو شدن
مترادف
brief ، disappearing ، fading ، fleeting ، momentary ، passing ، short lived ، temporary ، tenuous ، vanishing