جدایی، جداسازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثبات قدم، پشت کار، استقامت، مداومت، اصرار سایر معانی: پیگیری، پافشاری، عزم راسخ، ایستادگی، سرسختی، پایمردی
وفاداری، استواری، ثبات، متانت، پایداری سایر معانی: پابرجایی، بلاتغییر بودن، تداوم، ثبات قدم، اراده، وفا، پایمردی [نساجی] ثبات - پایداری [ریاضیات] پیوسته، دائما، ثبات، ثابت بودن ...
جدایی، انفصال، نفاق، جدا شدگی، عدم اتفاق سایر معانی: ناهم بستگی
هیجان، انشقاق، شکستن هسته اتمی، شکافتن سایر معانی: (اتم) کافش، شکافش، (زیست شناسی - تولید مثل از راه تقسیم به دو یا چند بخش برابر) شکافت، شکافتگی [شیمی] شکافت [برق و الکترونیک] شکاف، شکافتگی ...
شکست، شکستگی، ترک، شکاف، انکسار، شکستن، شکافتن، گسیختن سایر معانی: شکست (استخوان و غیره)، (لوله و غیره) ترکیدگی، شکستگی پیدا کردن، ترک انداختن، (غضروف یا کرجن) پاره شدگی، پارگی، بافت سنگ (طر ...
شدت، سختی، اشکال، سفتی، دشواری سایر معانی: سنگدلی (رجوع شود به: hard) [شیمی] سختی [عمران و معماری] سختی [برق و الکترونیک] سختی 1. توانایی نفوذ پرتوهای ایکس. هر چه طول موج کوتاهتر باشد، پرتو ...
سختی، نرم نشدنی، ارام نشدنی، تسکین ناپذیری، کینه توزی سایر معانی: سنگدل
عدم قبول، عدم موافقت، عدم تسلیم
سختی، سنگدلی سایر معانی: سختی، سنگدلی
تعلیق، فاصله، انقطاع سایر معانی: وقفه، بازایستی، فترت، قطع، گسیختگی، گسستگی، وابریدگی، وابرش (سخن دیگری)، دویدن توی حرف، تک مضراب، قطع کننده، وابرشگر، گسیختگر [عمران و معماری] گسیختگی [کامپی ...
بردباری، طاقت، عزا، شکیبایی، تاب، صبر، شکیب سایر معانی: خودداری، حوصله، تحمل، پایداری (patiency هم می نویسند)، (انگلیس) فال ورق