اندوختن، بدست اوردن، پیدا کردن، حاصل کردن سایر معانی: (با کوشش) به دست آوردن، تحویل کردن، سبک کردن، فرا گرفتن، آموختن، صاحب شدن، مالک شدن، یافتن [کامپیوتر] به دست آوردن - به دست آوردن یک فای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراگیری، اکتساب، مالکیت، حصول، استفاده سایر معانی: به دست آوری، کسب، یابش، (چیز یا شخص) به دست آمده، افزوده شده، تملک یافته [حسابداری] تحصیل [برق و الکترونیک] اکتساب [صنعت] کسب کردن، فراگرفت ...
کار، انتصاب، قرار ملاقات، وعده ملاقات، گماشت، منصب، وقت تعیین شده سایر معانی: گماشتن، گمارش، نصب، (بر) گماشته، منصوب، وقت ملاقات، وعده ی ملاقات، وقت یا قرار قبلی، (جمع) اسباب، اثاثیه، مبل و ...
تقلا، کشمکش، یک دور مسابقه یا بازی سایر معانی: مسابقه، هماوری، زور آزمایی، مدت زمانی که صرف کار یا بیماری و غیره می شود [زمین شناسی] کشمکش، تقلا، یکدور مسابقهیا بازی
انجمن حزبی، کمیته های پارلمانی سایر معانی: (امریکا - در احزاب سیاسی یا فراکسیون های پارلمانی) گردهمایی خصوصی رهبران (برای تعیین نامزدهای انتخاباتی یا خط مشی سیاسی و غیره به ویژه پیش از انتخا ...
گپ، سخن دوستانه، درد دل، گپ زدن، دوستانه حرف زدن، پر حرفی کردن سایر معانی: صحبت دوستانه، گپ زنی، صحبت دوستانه کردن، (مهجور) حرف چرند، لاطائل، وراجی، انواع پرندگان مهاجری که جیک جیک می کنند ( ...
گفتگو، محاوره، صحبت، مذاکره سایر معانی: محاوره ی رسمی، گفت و شنود (دانشمندانه)، کنفرانس، همسخنی، سخنگری
هم اهنگی، کنسرت، ساز واواز، انجمن ساز واواز، جور کردن، سر یکی کردن سایر معانی: وابسته به کنسرت، کنسرتی، (موسیقی) هماهنگی، همسازی، توافق، همکاری، همدلی، هم کوشی، مرتب کردن
تبعیت، وابستگی، بستگی، توکل، عدم استقلال سایر معانی: اتکا، قوام، اطمینان، اعتماد، پشت گرمی، اعتیاد، خوگیری (dependance هم می نویسند)، اطاعت، پیروی، موکول بودن [کامپیوتر] وابستگی [ریاضیات] ات ...
محرومیت، حرمان، سلب، محروم سازی، انعزال سایر معانی: از دست دادگی، از دست رفتگی، فقدان، بی بهرگی، ناکامی، بی بهره سازی [حقوق] محرومیت (از حقوق مدنی)، سلب مالیت بدون پرداخت غرامت ...
گفتگو، محاوره، صحبت، سخن، گفت و شنود، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری سایر معانی: (به ویژه در آثار هنری مانند نمایش و رمان) گفتگو، مکالمه، همگویی، همکلامی، تبا ...
اخراج، عزل، برکناری، مرخصی سایر معانی: (از کار) برکناری، انفصال، رد سازی، مردود شمردن (dismission هم می گفتند)، مرخص سازی، راهی سازی [حقوق] قرار یا حکم مختومه کردن دعوی، انفصال، اخراج ...