appointment
/əˌpɔɪntmənt/

معنی

کار، انتصاب، قرار ملاقات، وعده ملاقات، گماشت، منصب، وقت تعیین شده
سایر معانی: گماشتن، گمارش، نصب، (بر) گماشته، منصوب، وقت ملاقات، وعده ی ملاقات، وقت یا قرار قبلی، (جمع) اسباب، اثاثیه، مبل و وسایل منزل، شغل، پست، مقام، تعیین

دیکشنری

وقت ملاقات
اسم
appointment, ordinationانتصاب
appointment, assignation, trystقرار ملاقات
appointmentوعده ملاقات
duty, appointmentگماشت
work, job, labor, task, function, appointmentکار
office, post, appointmentمنصب
appointmentوقت تعيين شده

ترجمه آنلاین

قرار ملاقات

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.