dismissal
/ˌdɪˈsmɪsl̩/

معنی

اخراج، عزل، برکناری، مرخصی
سایر معانی: (از کار) برکناری، انفصال، رد سازی، مردود شمردن (dismission هم می گفتند)، مرخص سازی، راهی سازی
[حقوق] قرار یا حکم مختومه کردن دعوی، انفصال، اخراج

دیکشنری

اخراج
اسم
dismissal, expulsion, deportation, eviction, exclusion, ousterاخراج
dismissal, removal, deposal, dischargeعزل
dismissalبرکناری
leave, vacation, vacations, permission, dismissalمرخصی

ترجمه آنلاین

اخراج

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.