[زمین شناسی] رود نوگشته - رودی که، بعد از بوجود آمدن و رسیدن به بلوغ یا مرحله پیری، قدرت فرسایندگی خود را بر اثر بازبرنایی تجدید کرده است. این رود را می توان توسط مئاندرهای محصور شده، پلکان ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیدار کردن، بیدار شدن سایر معانی: بیدار کردن یا شدن، چشم از خواب گشودن، انگیختن، تهییج کردن، آگاه کردن یا شدن
خنک شدن، نیرو دادن، تازه کردن سایر معانی: تر وتازه کردن، (سر و صورت را) صفا دادن، طراوت بخشیدن، تر و تمیز کردن، (باد) تند شدن، شدید شدن، تازه شدن، (گاو- پس از زایمان) دوباره شیر دادن، به شیر ...
عمومی کردن، عمومیت دادن، تعمیم دادن، مورد پسند عامه کردن، معروف ومشهور کردن سایر معانی: محبوب کردن، همه پسند کردن، پسندیده کردن، رایج کردن، متداول کردن، شناساندن، باب کردن، رواج دادن، همه فه ...
جان دادن به، روح بخشیدن، زنده شدن، تسریع شدن، تخمیر کردن، زنده کردن سایر معانی: زنده کردن یا شدن، جان تازه بخشیدن، احیا کردن یا شدن، به رواگ (رواج) در آوردن، برانگیختن، انگیزاندن، تحریک کردن ...
دوباره فعال کردن، دوباره به کار انداختن، باز کنشور کردن، باز کنا کردن، (بیماری ) عود کردن، بازگشتن، (ناو یا قشون و غیره) دوباره به خدمت گرفتن، باز آمادن، (کارخانه) دوباره به کار باز انداختن
دوباره مملوکردن، دوباره پای کسی حساب کردن، (باطری را) دوباره پر کردن (رجوع شود به: charge با افزودن re-)، مملوسازی مجدد [عمران و معماری] تغذیه - باز پرکردن [زمین شناسی] تغذیه - فرآیندی است ک ...
روشن کردن، خنک کردن، خنک ساختن، تازه کردن، نیروی تازه دادن به، از خستگی بیرون اوردن، با طراوت کردن سایر معانی: تر و تازه کردن، شاداب کردن، طراوت بخشیدن، نوجان کردن، خرم کردن، (با خوردن یا نو ...
تجدید نیرو کردن، نیروی تازه دادن به، باز نیرو بخشیدن سایر معانی: باز نیرو بخشیدن، تجدید نیرو کردن، نیروی تازه دادن به
تکثیر کردن، دوباره ساختن، چاپ کردن، فرااوردن، دو بار تولید کردن، باز عمل آوردن سایر معانی: دوباره ایجاد کردن، تولیدمثل کردن، نوزایی کردن، زاییدن، بازآورش کردن، (تصویر یا نوشته یا آوا) تکثیر ...
ترمیم کردن، پس دادن، تعمیر کردن، اعاده دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن، مسترد داشتن، باز دادن سایر معانی: (چیز گرفته شده را) باز گرداندن، پسداد کردن، مسترد کردن، در جای خود قرار دادن، ...
نوسازی کردن، تعمیر اساسی کردن، نونما کردن، نوسازمان کردن، نوسامان کردن، بهسازی کردن، تجدید نظر اصلاحی کردن، (رجوع شود به: vamp بعلاوه ی re-)، تجدید سازمان، تجدید بنا، دوباره رویه انداختن، دو ...