restore
معنی
ترمیم کردن، پس دادن، تعمیر کردن، اعاده دادن، بحال اول بر گرداندن، اعاده کردن، مسترد داشتن، باز دادن
سایر معانی: (چیز گرفته شده را) باز گرداندن، پسداد کردن، مسترد کردن، در جای خود قرار دادن، در محل اولیه ی خود گذاشتن، دوباره گذاشتن، دوباره سالم کردن، (به تندرستی) برگرداندن، درمان کردن، (به وضع اولیه ی خود) بازگرداندن، مرمت کردن، (فیزیک - جسم ارتجاعی) به شکل اولیه ی خود برگشتن، پس جهش کردن
[کامپیوتر] ذخیره ی مجدد- برگرداندن یک پنجره به اندازه ی قبلی خود، پس از حداقل یا حداکثر ساختن آن . برای ذخیره ی مجدد یک پنجره، گزینه ی " restore" را در منوی کنترل آن انتخاب کنید، برای دیدن این منو، روی کادر control menu دکمه ی ماوس را فشار دهید ( اگر ابعاد پنجره حداکثر شده است )، و یا روی تصویر کوچک شده ی پنجره، دکمه را فشار دهید. در ویندوز 95، دکمه ی restor در سمت راست دکمه ی minimize روی خط عنوان یک پنجره ی بزرگ شده است. نگاه کنید به maximize ; minimize ; windows . - فرمان RESTORE
[نساجی] به حالت اول برگرداندن - تعمیر کردن - اصلاح کردن - نو کردن - تقویت
سایر معانی: (چیز گرفته شده را) باز گرداندن، پسداد کردن، مسترد کردن، در جای خود قرار دادن، در محل اولیه ی خود گذاشتن، دوباره گذاشتن، دوباره سالم کردن، (به تندرستی) برگرداندن، درمان کردن، (به وضع اولیه ی خود) بازگرداندن، مرمت کردن، (فیزیک - جسم ارتجاعی) به شکل اولیه ی خود برگشتن، پس جهش کردن
[کامپیوتر] ذخیره ی مجدد- برگرداندن یک پنجره به اندازه ی قبلی خود، پس از حداقل یا حداکثر ساختن آن . برای ذخیره ی مجدد یک پنجره، گزینه ی " restore" را در منوی کنترل آن انتخاب کنید، برای دیدن این منو، روی کادر control menu دکمه ی ماوس را فشار دهید ( اگر ابعاد پنجره حداکثر شده است )، و یا روی تصویر کوچک شده ی پنجره، دکمه را فشار دهید. در ویندوز 95، دکمه ی restor در سمت راست دکمه ی minimize روی خط عنوان یک پنجره ی بزرگ شده است. نگاه کنید به maximize ; minimize ; windows . - فرمان RESTORE
[نساجی] به حالت اول برگرداندن - تعمیر کردن - اصلاح کردن - نو کردن - تقویت
دیکشنری
بازگرداندن
فعل
restore, restituteاعاده کردن
give back, return, refund, repay, restore, excreteپس دادن
amend, reform, rehabilitate, restoreترمیم کردن
restoreمسترد داشتن
restitute, restoreبحال اول بر گرداندن
repair, fix, refit, remake, mend, restoreتعمیر کردن
remand, restore, revertاعاده دادن
restoreباز دادن
ترجمه آنلاین
بازگرداندن
مترادف
bring back ، build up ، cure ، heal ، improve ، make healthy ، make restitution ، mend ، modernize ، reanimate ، rebuild ، recall ، recondition ، reconstitute ، reconstruct ، recover ، redeem ، reerect ، reestablish ، refresh ، refurbish ، rehabilitate ، reimpose ، reinforce ، reinstate ، reintroduce ، rejuvenate ، renew ، renovate ، repair ، replace ، rescue ، retouch ، revitalize ، revive ، revivify ، set to rights ، strengthen ، touch up ، update ، win back