recharge
معنی
دوباره مملوکردن، دوباره پای کسی حساب کردن، (باطری را) دوباره پر کردن (رجوع شود به: charge با افزودن re-)، مملوسازی مجدد
[عمران و معماری] تغذیه - باز پرکردن
[زمین شناسی] تغذیه - فرآیندی است که در آن آب خاک سطحی اغلب از طریق روانآب (runoff) - یا تراوش (percolation) به یک ذخیره آب یا منطقه اشباع افزوده می شود
[آب و خاک] تغذیه - تغذیه
[عمران و معماری] تغذیه - باز پرکردن
[زمین شناسی] تغذیه - فرآیندی است که در آن آب خاک سطحی اغلب از طریق روانآب (runoff) - یا تراوش (percolation) به یک ذخیره آب یا منطقه اشباع افزوده می شود
[آب و خاک] تغذیه - تغذیه
دیکشنری
شارژ
ترجمه آنلاین
شارژ مجدد
مترادف
bounce back ، breathe new life into ، bring back to life ، come to life ، energize ، invigorate ، reenergize ، refresh ، regenerate ، rejuvenate ، renew ، restore ، resuscitate ، revive