تخفیف، عفو، گذشت، خمود، بخشش، امرزش، بهبودی بیماری سایر معانی: (به ویژه گناه یا جرم) بخشیدن، اغماض، چشم پوشی، مغفرت، آمرزش، (مالیات) بخشودگی، معافیت، واهلش، (درد یا حرارت و غیره) فروکش، واگذ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیتکلیفی، وقفه، تعلیق سایر معانی: سکون، (حقوق) بلاتکلیفی [حقوق] تعلیق، وقفه، بلاتکلیفی
تخفیف، نزول، تخ-فیف، برات را نزول کردن، تخفیف دادن، کاستن سایر معانی: (قیمت و غیره) تخفیف، کاهش بها، کم کردن (قیمت و کارمزد و غیره)، کاستن مبلغ وام (از سوی وام دهنده به شرط آن که وام گیرنده ...
سبک سازی، تخفیف، فرونشاتی، کم سازی، کاهش
تسکین سایر معانی: کاهش دادن
ترک دعوی، چشم پوشیدن از، واگذار کردن سایر معانی: ترک ادعا، گذشتن از حق خود [حقوق] واگذار کردن، بری الذمه کردن، ترک دعوی، اعراض از ادعا یا حق مالکیت، امضاء سند ابراء، سند ابراء ...
کاهش، تخفیف، کم کردن، کند کردن، بی ذوق کردن، کاستن سایر معانی: تخفیف دادن، (بخشی از مبلغ پرداخت شده را) پس دادن، تخفیف قائل شدن، رجوع شود به: rabbet [حسابداری] تخفیف [عمران و معماری] فاقدار ...
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی، تسکینی سایر معانی: آرام ...
انصراف سایر معانی: انصراف
مهلت، تاخیر، مجازات کسی را بتعویق انداختن سایر معانی: (اعدام یا مجازات و غیره را) به تعویق انداختن، پس افکندن، واپساندن، زنهاریدن، تعویق اعدام، عقب انداختن تاریخ اعدام، تعویق مجازات، پس افکن ...
کاهش یا از بین رفتن علائم بیماری [پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان