سهم، سهمیه، بنیچه سایر معانی: دانگ، آورش، حصه [حسابداری] سهمیه [برق و الکترونیک] سهم [حقوق] سهمیه، سهم [نساجی] سهمیه - سهم [ریاضیات] سهمیه، سهمیه ای ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پهنه، سر و صدا، راکت، راکت تنیس، جارو جنجال، صدای غیر متجانس، عیاشی و خوشگذرانی، مهمانی پر هیاهو، سر و صدا و اشوب کردن سایر معانی: جنجال، هیاهو، همهمه، مهمانی بزرگ و پر سر و صدا، سور و ساز، ...
مفهوم، مفاد سایر معانی: علت وجودی، علت بقا علت وجودی
بالا بردن قیمت، صف ارایی کردن، دوباره جمع اوری کردن، دوباره بکار انداختن، نیروی تازه دادن به، سرو صورت تازه گرفتن، گرد امدن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن سایر معانی: (قشون در حال فرار یا عقب نش ...
خون بها، فدیه، فدا، جزیه، فدیهدادن، ازادی کسی یا چیزی را خریدن سایر معانی: سربها، سر خرید، سرگزیت، باج، مبلغ سربها یا باج، (با دادن سربها یا باج) آزاد کردن، رهانیدن، رستگار کردن، از گناه رها ...
سرعت، تندی سایر معانی: سرعت، تندی [برق و الکترونیک] سرعت
واقع بین، تحقق گرای، راستین گرای سایر معانی: realist واقع بین [ریاضیات] راستین گرا، واقع گرایانه
گشاد کردن، مته زدن سایر معانی: (عامیانه - جمع) یک عالمه، یک بند کاغذ 480 تا 516 برگی، یک بسته کاغذ تحریر، (بابرقو) سوراخ را گشاد کردن، برقو زدن، (چاه نفت) دیوار تراشی کردن، (لوله ی اسلحه را) ...
مناسب، معقول، خردمند، مستدل سایر معانی: قادر به استدلال، اندیشگر، منطقی، عاقل، مدبر، با دلیل، معتدل، میانه رو، متعادل، قابل قبول، نه خیلی گران، دارای قیمت بجا، منصفانه [فوتبال] منطقی-معقول [ ...
عود، باز گشت، بازگشت به، تکرار جنایات سایر معانی: (به ویژه در مورد تبهکاری یا اعتیاد و غیره) بازگشت، پس روش، رجعت
بی پروایی، بی باکی
خلوت سایر معانی: خلوت نشینی، گوشه نشینی، کهبدی