quota
معنی
سهم، سهمیه، بنیچه
سایر معانی: دانگ، آورش، حصه
[حسابداری] سهمیه
[برق و الکترونیک] سهم
[حقوق] سهمیه، سهم
[نساجی] سهمیه - سهم
[ریاضیات] سهمیه، سهمیه ای
سایر معانی: دانگ، آورش، حصه
[حسابداری] سهمیه
[برق و الکترونیک] سهم
[حقوق] سهمیه، سهم
[نساجی] سهمیه - سهم
[ریاضیات] سهمیه، سهمیه ای
دیکشنری
سهمیه
اسم
quota, share, stockسهمیه
share, contribution, portion, stock, allotment, quotaسهم
quotaبنیچه
ترجمه آنلاین
سهمیه
مترادف
allocation ، allotment ، allowance ، apportionment ، assignment ، bite ، chunk ، cut ، division ، divvy ، end ، lot ، measure ، meed ، part ، partage ، percentage ، piece ، piece of action ، proportion ، quantum ، ration ، share ، slice ، split