زبانی، شفاها، بزبان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به فریسی، ریاکارانه سایر معانی: وابسته به فریسی ها (pharisee)، فریسی، زهد فروش، ریاکار، جانماز آب کش، خشکه مقدس، ریاکارانهpharisaic(al)وابسته به فریسیان، ریاکار، دورو، خشکه مقدس ...
قوت، مهر، ضرب، مشت، خپله، استامپ، منگنه، ضربت مشت، مشت زدن بر، منگنه کردن، سوراخ کردن سایر معانی: (نام شخصیت مرد در نمایش punch and judy که کوژپشت و دارای بینی عقابی است) پانچ، (با منگنه) سو ...
چوگان دسته کوتاه، ور رفتن، ول گشتن، مهمل گشتن سایر معانی: (شخص یا ابزار) گذارنده، قرار دهنده (رجوع شود به: put)، (بازی گلف)، چوگان فلزی (برای راندن گوی به سوراخ)، (معمولا با: around یا with ...
شعاع، شعاع دایره، نصف قطر، زند زبرین سایر معانی: ناحیه ی درون شعاع، درون پراز، محدوده، حد، کران، (دایره) شعاع، نیم پراز، نیم ترامون، هر چیز شعاع مانند: (چرخ) پره، اسپوک، (فاصله ای که هواپیما ...
گله دار، چوپان، دام دار سایر معانی: صاحب مزرعه بزرگ، مالک رنچ، گاوچران، کابوی، مالدار، ranchero جنوب امر
عوضی، اندوخته، کم حرف، رزرو شده سایر معانی: ذخیره، احتیاطی، پسداشتی، پسگذاشتی، پیشگرفت شده، از قبل گرفته شده، محتاط، خاموش
دیر کار، تاخیر کردن، بتعویق انداختن، کند ساختن سایر معانی: (رشد و پیشرفت و غیره) به تاخیر افتادن یا انداختن، عقب انداختن یا افتادن، کند کردن یا شدن، دچار عقب افتادگی ذهنی کردن، کندذهن کردن، ...
عالم در علم بدیع، اموزگار معانی بیان سایر معانی: سخندان، کارشناس معانی بیان، استاد علم بدیع
فکور، جدی، سخت، مهم، فربه، سنگین، خطر ناک، وخیم، خطیر سایر معانی: بی شوخی، گرانبار، درباره ی چیزهای مهم و جدی، جانفرسا [فوتبال] سخت-جدی
تنه، هل، پرتاب، هل دادن، تنه زدن، پرتاب کردن، با زور پیش بردن، پرتاب شدن، کشیدن سایر معانی: (با فشار) عقب زدن، پس راندن، چپاندن، با فشار داخل کردن، پس رانی، عقب رانی، کشیدن شمشیر ...
سخنگو، گوینده، سخن ران، ناطق، متکلم، حرف زن، رئیس مجلس شورا سایر معانی: کسی که حرف می زند، گویشگر، - زبان، سخنور، رییس مجلس شورای ملی، رئیس پارلمان، (آمریکا - s بزرگ) رئیس مجلس نمایندگان (عن ...