pharisaic
معنی
وابسته به فریسی، ریاکارانه
سایر معانی: وابسته به فریسی ها (pharisee)، فریسی، زهد فروش، ریاکار، جانماز آب کش، خشکه مقدس، ریاکارانه
pharisaic(al)
وابسته به فریسیان، ریاکار، دورو، خشکه مقدس
سایر معانی: وابسته به فریسی ها (pharisee)، فریسی، زهد فروش، ریاکار، جانماز آب کش، خشکه مقدس، ریاکارانه
pharisaic(al)
وابسته به فریسیان، ریاکار، دورو، خشکه مقدس
ترجمه آنلاین
فریسایی
مترادف
Pecksniffian ، affected ، artificial ، assuming ، bland ، canting ، captious ، caviling ، deceptive ، deluding ، dissembling ، double ، double dealing ، duplicitous ، faithless ، false ، feigning ، fishy ، fraudulent ، glib ، hollow ، insincere ، jivey ، left handed ، lying ، moralistic ، oily ، pharisaical ، phony ، pietistic ، pious ، sanctimonious ، self righteous ، smooth ، smooth spoken ، smooth tongued ، snide ، specious ، spurious ، two faced ، unctuous ، unnatural ، unreliable