معنی

دیر کار، تاخیر کردن، بتعویق انداختن، کند ساختن
سایر معانی: (رشد و پیشرفت و غیره) به تاخیر افتادن یا انداختن، عقب انداختن یا افتادن، کند کردن یا شدن، دچار عقب افتادگی ذهنی کردن، کندذهن کردن، کم هوش کردن، کند شدگی، تاخیر، عقب افتادگی، معوق کردن، عقب افتاده
[برق و الکترونیک] تاخیر انداختن، کند کردن
[زمین شناسی] کندساز - یک ساختار نفوذپذیر حفاظتی ساحل که در پای دامنه و موازی با آن قرار می گیرد، به درون کانال یک رود نفوذ یافته و برای کاهش سرعت رود و القای رسوبگذاری یا تجمع طراحی می شود.

دیکشنری

عقب مانده
اسم
retard, retarderدیر کار
فعل
retard, postpone, defer, prorogate, prorogueبتعویق انداختن
delay, blench, dally, defer, lag, retardتاخیر کردن
retardکند ساختن

ترجمه آنلاین

عقب ماندگی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.