معنی

تنه، هل، پرتاب، هل دادن، تنه زدن، پرتاب کردن، با زور پیش بردن، پرتاب شدن، کشیدن
سایر معانی: (با فشار) عقب زدن، پس راندن، چپاندن، با فشار داخل کردن، پس رانی، عقب رانی، کشیدن شمشیر

دیکشنری

تنه زدن
اسم
throw, jet, toss, shove, hurl, castingپرتاب
push, cardamom, shove, jostleهل
trunk, body, stem, jostle, frame, shoveتنه
فعل
jostle, shove, hunchتنه زدن
push, hitch, jog, poke, shove, hustleهل دادن
shoveبا زور پیش بردن
throw, skeet, shoot, thrust, pelt, shoveپرتاب کردن
drag, draw, pull, stretch, drain, shoveکشیدن
slat, shoveپرتاب شدن

ترجمه آنلاین

هل دادن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.