اصرار کردن، سماجت کردن، پافشاری کردن سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی کردن، ثبات قدم داشتن، تسلیم نشدن، پشتکار داشتن، واسرنگیدن، بقا یافتن، دوام آوردن، پابرجا ماندن، باقی ماندن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایستادگی، دوام، ابرام، ماندگاری، اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی، ثبات قدم، تسلیم ناپذیری، استقامت، پایمردی، پشتکار، سرسختی، ابرام (persistency ه ...
[برق و الکترونیک] تایمر ماندگار
دوام، ابرام، اصرار، پافشاری، سماجت سایر معانی: persistence : اصرار [علوم دامی] تداوم شیر دهی
آلایندههای آلی دیرپا [مهندسی محیط زیست و انرژی] موادی شیمیایی که در محیط به مدت نسبتا طولانی باقی میمانند و با ورود به زنجیرۀ غذایی، در بافتهای زنده متراکم میشو ...
واژههای مصوب فرهنگستان
صف فزاینده [حملونقل درونشهری - جادهای] صفی که ورود به آن بیشتر از خروج از آن است و درنتیجه بهتدریج طول آن افزایش مییابد ...
اختلال یادزدودگی الکلزاد دائم [اعتیاد] آشفتگی پایدار حافظه ناشی از مصرف درازمدت الکل که به اختلال در یادگیری یا به یاد آوردن دانستههای پیشین منجر میشود|||اختـ . ایاد ...
توجه، ممارست، پشت کار، توجه و دقت مداوم، مواظبت، استقامت، مداومت سایر معانی: کوشایی، سعی، ساعی بودن، ازخود گذشتگی
سخت، دیرینه، شدید، مزمن، گرانرو سایر معانی: (پزشکی) مزمن، دیرین، کهنه، همیشگی، دایم، وابسته به خوی و عادت، عادی، کهنه کار، سابقه دار، وخیم، جدی، بیمار مزمن، کسی که دچار مرض دیرپای است، (انگل ...
چنانکه باهم جور,نامنتاقصشد,بطورموافق
دوام، اتصال، پیوستگی، تسلسل، استمرار سایر معانی: تداوم، پیوستاری، هم تنیدگی، ناگسستگی، همارگی، پیوستگی منطقی، همخوانی، (سینما و تلویزیون) فیلمنامه ی نهایی (در مقایسه با فیلمنامه ی ابتدایی که ...
پایا، دیرپای، باودام سایر معانی: با دوام، پردوام، پاینده، ماندنی، مانا [عمران و معماری] بادوام - پایدار [نساجی] بادوام - با ثبات - پایدار - مقاوم