معنی

اصرار کردن، سماجت کردن، پافشاری کردن
سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی کردن، ثبات قدم داشتن، تسلیم نشدن، پشتکار داشتن، واسرنگیدن، بقا یافتن، دوام آوردن، پابرجا ماندن، باقی ماندن، زنده ماندن، ادامه یافتن، ایستادگی

دیکشنری

اصرار ورزیدن
فعل
importune, insist, persistسماجت کردن
insist, persistپافشاری کردن
stick out, urge, haggle, persistاصرار کردن

ترجمه آنلاین

تداوم داشته باشد

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.