persistence
/pərˈsɪstəns/

معنی

ایستادگی، دوام، ابرام، ماندگاری، اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت
سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی، ثبات قدم، تسلیم ناپذیری، استقامت، پایمردی، پشتکار، سرسختی، ابرام (persistency هم می گویند)، (ادامه ی معلول حتی پس از رفع علت) تداوم، پایستگی، پایداری، استمرار، باقی ماندن
[کامپیوتر] ماندگاری
[برق و الکترونیک] پایداری روشنایی

دیکشنری

ماندگاری
اسم
durability, permanence, life, persistence, strength, continuityدوام
durability, persistence, insolubility, perdurabilityماندگاری
insistence, persistence, perseverance, tenacity, importunity, yenاصرار
insistence, persistence, persistency, insistencyپافشاری
resistance, resistor, opposition, persistence, insistenceمقاومت
persistence, insistence, persistency, pertinacityسماجت
resistance, persistence, abidanceایستادگی
confirmation, importunity, persistence, persistency, requestابرام

ترجمه آنلاین

پایداری

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.