persistence
معنی
ایستادگی، دوام، ابرام، ماندگاری، اصرار، پافشاری، سماجت، مقاومت
سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی، ثبات قدم، تسلیم ناپذیری، استقامت، پایمردی، پشتکار، سرسختی، ابرام (persistency هم می گویند)، (ادامه ی معلول حتی پس از رفع علت) تداوم، پایستگی، پایداری، استمرار، باقی ماندن
[کامپیوتر] ماندگاری
[برق و الکترونیک] پایداری روشنایی
سایر معانی: (در برابر مشکلات و مصائب) ایستادگی، ثبات قدم، تسلیم ناپذیری، استقامت، پایمردی، پشتکار، سرسختی، ابرام (persistency هم می گویند)، (ادامه ی معلول حتی پس از رفع علت) تداوم، پایستگی، پایداری، استمرار، باقی ماندن
[کامپیوتر] ماندگاری
[برق و الکترونیک] پایداری روشنایی
دیکشنری
ماندگاری
اسم
durability, permanence, life, persistence, strength, continuityدوام
durability, persistence, insolubility, perdurabilityماندگاری
insistence, persistence, perseverance, tenacity, importunity, yenاصرار
insistence, persistence, persistency, insistencyپافشاری
resistance, resistor, opposition, persistence, insistenceمقاومت
persistence, insistence, persistency, pertinacityسماجت
resistance, persistence, abidanceایستادگی
confirmation, importunity, persistence, persistency, requestابرام
ترجمه آنلاین
پایداری
مترادف
constancy ، doggedness ، endurance ، grit ، indefatigability ، perseverance ، pluck ، resolution ، stamina ، tenacity