متحرک سایر معانی: دارای تاریخ متغیر (moveable هم می نویسند)، قابل حمل، غیر ثابت، ترابرپذیر، (حقوق) منقول، انتقال پذیر، مال منقول [عمران و معماری] قابل حمل و نقل [برق و الکترونیک] قابل حرکت [ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فالج، فلج، وابسته به فلج، افلیج سایر معانی: فلجی، پراکافتی
پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال سایر معانی: کمانک (دو کمانک)، هلال (هلالین)، جمله ی معترضه
عرض، عرضه داشت، عریضه، دادخواست، عرضحال، تظلم، درخواست کردن، دادخواهی کردن سایر معانی: درخواست، استدعا، بیش خواهش، دادخواهی، خواهش، خواسته، استدعا کردن، (رسما یا به طور صمیمانه) خواستن، تقاض ...
گیره، سنجاق، گیره کاغذ، دستگیره در، میخ، میخچه، پایه سنجاقی، میله برامدگی، میله بازی بولینگ، میخ کوچک ساعت، گیره سر، گیره لباس، میلهچوبی، سنجاقزدن به، باسنجاق محکم کردن، متصل کردن به، گیر اف ...
بهانه، ادعا، پیشنهاد، استدعاء، تقاضا، عذر، دادخواست، وعده مشروط سایر معانی: مستمسک، دستاویز، استدعا، درخواست (عاجزانه یا صمیمانه یا فوری)، خواهش، تمنا، التماس، (حقوق) مدافعه، پاسخ دعوی، اظها ...
ضرر، تبعیض، غرض، پیش داوری، غرض ورزی، قضاوت تبعیض امیز، خسارت وضرر، تعصب، تبعیض کردن سایر معانی: پیشداوری (معمولا پیشداوری منفی)، نظر منفی، صدمه، آسیب (ناشی از عمل یا قضاوت)، خلل، لطمه، آسیب ...
منشاء، عامل محرک کل سایر معانی: (مکانیک) نیروی محرک، نیروی جنباور، محرک اصلی، نیروزا (مانند توربین)، خدا با حرف بزرگ [زمین شناسی] راه انداز، موتور راه انداز اصلی [معدن] کشاننده (ترابری) [نفت ...
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن سایر معانی: وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجوی ...
بردن، سوق دادن، حرکت دادن، بجلو راندن، پیش راندن سایر معانی: (مثلا با پروانه ی هواپیما) پیش راندن، راندن
گوناگون، متلون، شکل پذیر سایر معانی: (p بزرگ) وابسته به یا همانند پروتیوس (proteus)، (زیست شناسی) پروتیان (که از اثر آب یا آنزیم یا اسید بر پروتئین ها به وجود می آیند)، شبیه proteus، متغیر ...
ساکن، خاموش سایر معانی: آرام، غیر فعال، ناکنشور [کامپیوتر] خاموش، ساکن . [برق و الکترونیک] خاموش بدون سیگنال ورودی .