پیشرانه [هوافضا] مادۀ فراهمکنندۀ نیروی رانش موشک شامل سوخت کاهنده و اکسنده
واژههای مصوب فرهنگستان
عامل، انگیزه، نیروی محرکه، راننده، محرک سایر معانی: (به ویژه باروت و غیره که پرتابه را به جلو می راند) پیشران، propellent عامل [شیمی] پیشران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پروانه، پروانه هواپیما وکشتی وغیره سایر معانی: (کشتی و هواپیما) پروانه، (هواپیما) ملخ، پیشران، propellor : پروانه هواپیما وکشتی وغیره [شیمی] پیشران [عمران و معماری] پروانه - ملخ ...
فضای پروانه [حملونقل دریایی] فضایی بین جایگاه سکان و جایگاه پروانه که پروانه در آن میچرخد
سطح پروانه [حملونقل دریایی] سطحی که پروانه درطی چرخش پوشش دهد
سطح ملخ [حملونقل هوایی] سطحی که ملخ درطی چرخش پوشش میدهد
نسبت مساحت پروانه [حملونقل دریایی] نسبت سطح گستردۀ تیغههای پروانه به سطح پروانه
[عمران و معماری] هواپیمای ملخ دار
قاب پروانه [حملونقل دریایی] چارچوبی که دربرگیرندۀ جایگاه سکان و طاقی پروانه و جایگاه پروانه و پاشنۀ چرخشی سکان (sole piece) است ...
میل پروانه [حملونقل دریایی] بخش انتهایی محور انتقال نیرو از موتور که پروانه به آن متصل است
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.