[حقوق] ایراد مسقط دعوی (مانند ایراد مرور زمان)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در هم بافتن، درهم پیچیدن، درهم گیر افتادن سایر معانی: (شعر قدیم) بافتن (گیسو)
لابه کردن، درخواست دادن، درخواست کردن، عرضحال دادن، در دادگاه اقامه یا ادعا کردن سایر معانی: (در دادگاه) مدافعه کردن، دعوی را اقامه کردن، (از سوی هر یک از طرفین دعوی) وکالت و اقامه ی دلیل کر ...
[حقوق] اعتراف کردن به گناه یا جرم
مدافعانه، دادخواهانه، ازروی دفاع یادادخواهی، شفاعت خواهانه، معترضانه
خوش، بطور دلپذیر سایر معانی: بطور مطبوع، بطوردلگشا، ازروی خوش مشربی
مطبوعیت، صفا، خوشی، خوش مشربی، بشاشت
اگه اشتباه میگم منو تصحیح کنید
بسیار خوشحال، بسیار خرسند
بطرز خوش، چنانکه خوش ایند باشد
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.